چشم ملتی به تو است
قرار نیست که من همیشه خوش باشم
پارسال من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم
امسال دیگری خوش است برای با تو بودن
و سال بعد یکی دیگر....
از تلاش دست نکش که چشم ملتی به تو است...
قرار نیست که من همیشه خوش باشم
پارسال من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم
امسال دیگری خوش است برای با تو بودن
و سال بعد یکی دیگر....
از تلاش دست نکش که چشم ملتی به تو است...
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران شاید تو خاموشم کنی
به زخم هایم مینگری؟
درد ندارد دیگر, روزی که رفتی مرگ تمام دردهایم را با خودش برد
مرده ها درد نمیکشند....
از تو خواهشی دارم برنگرد دیگر زنده ام نکن...!!!
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدتها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی: دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای... یا معنی وازه هایت را نمیدانی...
دلتنگی ارزانی خودت....
هیچکس نمیداند همه چهره ارام میبینند....
همه صدای خنده ها را میشنوند.....
هیچکس حس نمیکند دل ناآرامت را, تنهاییت را, بغضت را....
دست خودت نیست باید جلوی دیگران بخندی....
هیچکس نمیداند به چهاردیواری اتاقت که میرسی غصه ها را از پشت در برمیداری
و به حال امروزت افسوس میخوری
کاش اتاقت انبار غصه هایت نبود
دل آدما شيشه نيست كه روي آنها "ها" كنيم...!!!
بعد با انگشت قلب بكشيم و وايسيم آب شدنش رو تماشا كنيم و كيف كنيم...
رو شيشه نازك دل آدما اگه قلبي كشيدي بايد مردونه پاش وايستي...!!!
خــدایــا عزیزتــرین بندگــــــــانــت چه کسـانے هستند ؟
خداونـد فرمود :
آنــان کـه مے تـوانند تلـافے کنند،امــا به خـاطر مــن مے بخـشند
بعضي از سكانس هاي زندگي ات را نه اينجا و نه هيچ جاي ديگر نميتواني بگويي
وتا هميشه بايد در قلبت نگهشان داري
گاهي 3 نقطه ها حرف هاي بسياري دارند......
براي گفتن آنقدر ها كه ميتواني با آنها اشك بريزي, بخندي, بميري و دوباره زنده شوي
حرف دلت را امروز بگو
اگر امروز گفتي ميشود حرف دل
اگر نگفتي فردا ميشود درد دل
چرا وقتي پرواز را به من آموختي سقوط را برايم معنا نكردي؟
چرا وقتي با دسته گل مهر ميهمان قلبم شدي از پژمرده شدن گل ها برايم نگفتي؟
چرا وقتي دست در دستم نهادي از تنهايي آينده دستانم نگفتي؟
چرا وقتي اميدم بودي از روزهاي نااميدي برايم نگفتي؟
چرا وقتي عشقم شدي از مرگ قلبهاي عاشق برايم نگفتي؟
چرا وقتي كنارم بودي از ساعات تلخ جدايي برايم نگفتي؟
تو نگفتي و نگفت و نگفت...ولي با رفتنت تموم ناگفته ها را گفتي....
تكه تكه خاطرات شكسته را كنار هم چيدم
تكه تكه روزهاي از دست رفته را اما تو نبودي.....
چقدر جايت ميان خاطراتم خالي بود در تمام آن روزها چقدر احساس بودنت نياز داشتم چقدر.......
حالا تو هستي جايي دورتر از گذشته و نزديكتر به روزهاي در پيش جايي ميان خاطرات باراني اين روزهايم جايي....
دل نگراني هايت دل نگرانم ميكند
چقدر حرف براي گفتن با تو دارم و چقدر واژه كم مياورم براي از تو نوشتن
در جلسه امتحان عشق من مانده ام و يك برگه سفيد!
يك دنيا حرف ناگفتني و يك بغل تنهايي و دلتنگي....
درد دل من در اين كاغذ كوچك جا نميشود!
در اين سكوت بغض آلود قطره كوچكي هوس سرسره بازي ميكنه!
و برگه سفيدم عاشقانه قطره را در آغوش ميكشد!
عشق تو نوشتني نيست....!
در برگه ام كنار آن قطره يك قلب كوچك ميكشم!
وقت تمام است برگه ها بالا....
گرگ هم كه باشي عاشق بره اي خواهي شد كه تو را به علف خوردن وا ميدارد
و رسالت عشق اين است شدن آنچه نيستي........
برای آدم نابینا شیشه و الماس یکیه
اگه کسی قدرتو ندونست فکر نکن تو شیشه ای اون کوره!!!

دنيا بازي هايت را سرم درآوردي....
گرفتني ها را گرفتي....
دادني ها را ندادي....
حسرت ها را كاشتي....
زخم ها را زدي....
ديگر بس است چيزي نمانده.... بگذار آسوده بخوابم
محتاج يك خواب بي بيدارم....
آدمك آخر دنياست بخند!
آدمك مرگ همين جاست بخند!
آن خدايي كه بزرگش خواندي... به خدا مثه تو تنهاست بخند!
دست خطي كه تو را عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند!
فكر كن درد تو ارزشمند است
فكر كن گريه چه زيباست بخند!
صبح فردا تازه انگار كه فرداست بخند!
آدمك به خدا آخر دنياست بخند!
رفتم گفتم از "خیرش" گذشتم
شنیدم زیر لب گفت از "شرش" خلاص شدم!
این روزها جای خالی تو را با عروسکی پر میکنم!
همانند توست مرا دوست ندارد! احساس ندارد!
اما هر چه هست دل شکستن بلد نیست!

به ادامه عكس ها برويد

به ادامه عكس ها برويد

به ادامه عكس ها برويد

گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد كه درب را باز نميكنم
حتي براي (تو) كه سال ها منتظر در زدنت بودم
زندگــــــی جآن عزیــــزم !اگهـ افتخآر میـ ـدی چند قدمــ ـی بآهآم رآهـ بیـــآ...
اِدآمـــهـــ رو خودَمــ نوشــتمــ حوصــ ــلهــ نــدآريــ نــرو.
************
ساعتـــ هم مستــ ڪـرده
♥مثـــل مــטּ . . .♥
مانــــده استـــ روے وقتــــ قــــرارمـــاטּ!
فرامــــوش ڪــرده ڪــہ رفتــــہ اے
عجبـــ عالمیستــــ مستــے. . .!