تو مقصري

  تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم

 

پـس


من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !


من


همـانم که درگیـر عشقش بودی


یـادت نمی آید؟


من همانـم


حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...

 نــــامـــم را صـــدا بـــزنـــی  بـــر مــــی گـــــردم....


 هــــر راهـــی را کــــه رفـــتــه بـــاشــــم ...


  هــــر چـــقــــدر هــــم دورتــــر


  کـوتــاه تــریــن اســت بــرای رســیدنِ دوبــاره بــه تــو


  کـــافــــی ســــت کـــه یــکــبـــار دیــــگـــر


  نــــامـــم را صـــدا بـــزنـــی


  بـــر مــــی گـــــردم....

   مـــی خـــواســـتـــم...


  مـــی خـــواســـتـــم...



  پــیــش رویـت دنــیــا را بـه زانـو در بـیـاورم



   مـــی خـــواســـتـــم...



  تـمـام بـاغـچـه هـا را بـرایـت اقـاقـی بـکـارم



   مـــی خـــواســـتـــم...



   شــب هـایـت سـتـاره بـاران بـاشـد



   نه بی ستاره ، بارانی



   مـــی خـــواســـتـــم...



   خـوش خـبـر تـریـن قـاصــدک هـا را



   بــرایــت بـه بـاد بـسـپـارم



   مـــی خـــواســـتـــم...



   بـرایـت کـوچـه هـا را گـردگـیـری کـنـم



   آیـنـه هـا را چـراغـانـی...!



   مـــی خـــواســـتـــم...



   «عـــاشــقـــت بـــاشـــم»



   بــبــخـــش



   طـاقــت نـداشـتـی...



   بــبــخــش



  نـــمـــانــــدی !!!

 آه چقدر شیرین است طعم نفست !!!


  زندگی قصه و حرفیست که شیرینی آن



 خــنــده ی تــوســت ...



 تلخی اش ...




 گــریــه ی تـــو ....



 کاش که پر باشد لحظه هایم همه از خنده ی تو .



 مست هستم از هوایی که نفست در آن میپیچد ...



 نفسم در گیر است لا به لای نفست



 آه چقدر شیرین است طعم نفست !!!

تو هم يک روز شـــــاعر ميشوی ...


از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نيستی ...



از روبرويم به كنارم بيا، دنيا را از چشمان من ببين ...



جوابِ محبت و دلدادگی اين نيست ...



برايم رجز نخوان ...من اهل جنگ نيستم ...



شــــاعرم ...



روح دارم ... احساس دارم ...



خيلی كه بخواهم گرد و خاک كنم



چشمانم خيس می شود، دلم غزلِ غم می سُرايد...



آنوقت بی حضور من و در پس دل به درد آمده ام



حال و روزت ديدنی كه نه ...



ســـــــــرودنيست ....



دنياست...



تو هم يک روز شـــــاعر ميشوی ...

کسی با نــــــــام  "تـــــــــــــو"

  کسی با نــــــــام



 "تـــــــــــــو" ، دارد در "من"



 گُــــــم می شـــــود کم کم ،



 نکند به سَــــــــرت بزند و



 ســـر زده بــــیـــــایـــــی ،



 بـــــرای خودت مــــی گویـــــم



 نــمـی شـناسی ام دیـــــگر !

دیگر رمقی برایم نمانده

نمی دانم نازنین، نمی دانم ...
شاید تو همان گمگشته ی ازلی من باشی.
همان نیمه ی گمشده ی روح نا آرامم.
همانی که در طلبش روزگاری هرچقدر گشتم،
نیافتم و ناگزیر ایمان آوردم به افسانه بودنش.

همانی که هرگز نبود
ولی بودنش ناگریز بود و می ارزید به تمام بودنها و داشتنها...
نازنین،
من خسته ام
از این راه طولانی که در طلبت و بی تو پیمودم.
دیگر رمقی برایم نمانده که بخواهم بودنت را اثبات کنم؛
پس مهربانم،
خودت با صبوری بودنت را برایم اثبات کن و باش تا باشم...

بمان و عاشقی کن

به حرمت تمام عاشقانه ها


بمان و عاشقی کن


شاید حال دلم خوب شود


کسی چه می داند !!!


 این شعر را همین حالا بخوان

 
  این شعر را همین حالا بخوان


  وگرنه بعدها باورت نمی شود


  هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم


  همین حالا بخوان


  این شعر را که ساختار محکمی ندارد


  و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد


  هربار گریه می کنم


  و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نیست


  که عاشقت شدم ...


 امشب لب رودخانه نشستم و گریه کردم .


"به سلامت"

مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...



متن كوتاه عاشقانه

می گویند شاد بنویس...!!

نوشته هایت درد دارند...!

و من یاد مردی می افتم

که با ویالونش

گوشه ی خیابان شاد میزد

اما با چشمهای خیس...!




به ادامه مطلب برويد
ادامه نوشته

پرسش هاي ناگفته


پرسش هاي ناگفته من و جواب هاي سنجيده پير دنيا

    پرسيدم ...
    چطور، بهتر زندگي کنم ؟
    با كمي مكث جواب داد: گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير، با اعتماد، زمان حالت را بگذران،
    وبدون ترس براي آينده آماده شو. ايمان را نگهدار وترس را به گوشه اي انداز . شک هايت را باور نکن، وهيچگاه به باورهايت شک نکن. زندگي شگفت انگيز است، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني. پرسيدم، آخر .... ، و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود، ادامه داد: مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ، قشنگ اين است که مهم باشي! حتي براي يک نفر. كوچك باش و عاشق ... كه عشق، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را .. بگذارعشق خاصيت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسي. موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن ..
    داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... :
    هر روز صبح در آفريقا، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد، آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد، شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد، او نيز ميداند بايد از آهو سريعتر بدود، تا گرسنه نماند.
    مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ...، مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني .. به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ..،
    كه چين از چروك پيشانيش باز كرد و با نگاهي به من اضافه كرد:
    زلال باش ...،‌ زلال باش ....، فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي، يا درياي بيكران،
    زلال كه باشي، آسمان در توست.

دلتنگستان 2

هــر شب نبودنتــ برایــم هزینــه بالایــی داشتــــ


یک قوطی کبریتـــــ


دو پاکتـــ سیـــــگار


سالـــها سرفــــه




لرزش صدایــم،مال سرمای هواست

این پرده ی اشک روی چشــم هام هم همین طور

چیزیم نیست به خــدا

من فقط، دلواپـــس تــــــوام

لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟




برای کسی که رفتنی است ، راه باز کنید
ایستادن و منتظر ماندن ابلهانه ترین کار دل است

مردم از دلتنگي....

دیـدِـﮧ اے شیـشـِﮧ هآےِ اُتـومُـبیلــ رآ
وَقـتےضَـربـِﮧ اے مے خـُـورَنـد وَ مے شِکـَـنـَـند؟
دیدِـﮧ اے شیـشـِﮧ خـُـرد مےشـَـوَد وَلے اَز هَـمــ نِمے پآشـَـد؟
مَــنــ هَـمآ
טּ شیـشـِﮧ اَمــ؛
خـُـرد وَتِـڪـِﮧ تِـڪـِﮧ...
اَز هَمــ نِـمے پـآشـَـمــ وَلے شِکـَـستـِﮧ اَمــ...
پـُــردَردَمــ...
پـَــســ تــُــو كـُـجـآیے؟
مُـردَمــ اَز دِلتـَـنگے اَتـــ...

زن كه باشي....

زن که باشی هزار بار هم که بگوید دوستت دارم!!! باز هم خواهی پرسید دوستم داری؟؟؟

و ته دلت همیشه خواهد لرزید...

زن که باشی هر چقدر هم که زیبا باشی ...نگران زیبایی هایی میشوی که شاید عاشقش شوند!!!

زن که باشی هر وقت که صدایت می کند خوشگلم... خدارا شکر میکنی که هنوز در چشمان او زیبایی

دست خودت نیست...

زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی...!


خــــــــدایـــا


خــــــــدایـــا

خـیـلـیـا دلـــمـو شـکـسـتـن ...

امــشـب بـیـا بـاهـم بـریـم ســراغـشـون

مــن نـشـونـت مـیـدم

تـــــو بــــِــــــبــَــخــــشـ ــِـــشـــــــون .... !

آرامش و سکوت

دفترچه ام....

امروز دفترچــه ایـ که تمامـ

حرفـ هــاش٬

خاطره هاشـ ٬

بغضـ ـ هاشـ

از تو بود ٬ رو باز کردم

صفحه اولش نوشته بودمـ :

آتشـ زدن خاطره ها کارِ سختی نیستـ ـ ـ !

دلتنگستان....

نميدانم

تعبير نگاهت

خداحافظيست

يا انتظار ؟!


می خندم !

دیگر تب هم ندارم

داغ هم نیستم

سرد شده ام

سرد سرد ...

می ترسم

شاید دق کرده ام

کسی چه می داند !!!


من یک دخترم

وقتی خسته ام وقتی کلافه ام...

وقتی دلتنگم

بشقاب ها را نمی شکنم

شیشه ها را نمی شکنم

غرورت را نمی شکنم

دلت را نمی شکنم

در این خستگی ها

زورم به تنها چیزی که می رسد

این بغض لعنتی ست

جملات احساسي (2)

شنيده بودم "پــــا" ، "قــلب دوم" است ...
امّا باور نداشتم ...
تا آن زمان كه فهميدم ...
وقتی دل مانـــدن ندارم ...
پای ایستادن هم نيست ...


چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

تنـــم نلــرزد…..

بغضــم نگیــرد…..

بنـــد دلـــم را
به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم
که هر جـــا رفتـی
دلــم را با خود ببری
غــــافل از اینکه
تو پـــا برهنـــه می روی
و بی خبــــر


هميشه تنهايي



باید خیانت كنی.....!!  تا دیوونه ات باشن...!!

باید دروغ بگی.....!! تا همیشه تو فكرت باشن...!!

باید هی رنگ عوض كنی.....!! تا دوسِت داشته باشن...!!

اگه ساده ای .....!! اگه باوفایی.....!!

اگه یك رنگی......!! همیشه تنهایی